تراوشات مغز پریود من

کاش بیداری و آرامش جمع می شدند

تراوشات مغز پریود من

کاش بیداری و آرامش جمع می شدند

وری نایس

دکتر یوزار گفت: من تصمیم دارم ساختار سازمان ملل را‏ عوض کنم.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: من تصمیم دارم مدیریت جهان را تغییر بدهم.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: اسرائیل را باید به سرزمین‌های آلاسکا منتقل کنیم.
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

دکتر یوزار ادامه داد: دنیا در حال تغییر است و آمریکا بزودی نابود می شود.‏
آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس

در همین موقع پیشخدمت ها پیش غذا آوردند و همه مشغول غذا خوردن شدند. دکتر یوزار ‏نگاهی به دوازده قاشق و چنگالی و کارد که جلویش گذاشته بودند کرد و در حالی که نمی ‏دانست با کدام چنگال و کارد و قاشق باید غذا را شروع کند، پرسید: شما چطور تشخیص می ‏دهید که باید الآن از کدام قاشق و چنگال استفاده کرد؟

گوردون بروان گفت: ما قبل از اینکه مسوول بشویم در کلاس های تشریفات دیپلماتیک شرکت ‏کردیم، در آنجا همه رفتارهای دیپلماتیک را به ما یاد دادند، از جمله نحوه غذا خوردن.‏
دکتر یوزار تعجب کرد و گفت: چه جالب! در آنجا در مورد مسائل اخلاقی هم چیزی به شما ‏یاد دادند؟

مرکل گفت: بله، در آنجا ادب دیپلماتیک را هم یاد می دهند. ‏
دکتر یوزار گفت: مثلا اگر کسی مزخرف بگوید، به شما یاد می دهند که باید چکار کنید؟

سارکوزی گفت: بله، وقتی کسی مزخرف می گوید، با آرامش و لبخند به او نگاه می کنیم و ‏می گوئیم: وری نایس، وری نایس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد